سلام خانم آبجي
نميدونم،ولي فكر كنم ترس جزئي از زندگي بايد باشه.

يه مدت پيش داشتم فكر ميكردم اشكال كارم كجاست كه بعضي وقت ها يه مشكلاتي برام پيش مياد(كه مقصرش خودمم).به اين نتيجه رسيدم كه ترس تو زندگيم كمه.(يا نيست)

اما فکر نميکنم نتيجه اين پست ترس بشه.آخه تا حالا هر چي سوتي داديم،ديگه تموم شده.البته چوبش رو هم من و امثال من داريم ميخوريم.چوبش اين حال الان ماست که هنوز به هيچ جا نرسيديم.اما خدايي متکفل امور ماست که اگر ما تصميم به جبران بگيريم،برامون جبران ميکنه.

الحمدالله که خدا،خداست.مطمئنم اگر خودمون خدا بوديم،اينجوري که خدا باهامون حساب ميکنه،با خودمون حساب نميکرديم.رومون نميشد.

ترسيدم خان داداش
از نمازهام...فكر كن ...يه عمري بخوني و يك ركعتش هم اصلا تو بگو يك كلمه اش
آه....اي حسرت عمري كه به هر حال هدر شد...
ترسونديم

سلام عزيزم

کاش خودمون قدر خودمون رو ميفهميديم که خدا چقدر برامون ارزش قائل شده که بهمون اجازه داده عبادتش کنيم و توي يه زمان مشخصي مقابلش باستيم و نماز بخونيم.......کاش قدر اين ارزش رو بفهميم............