سفارش تبلیغ
صبا ویژن
language=\java\ type=text/java\ src=\http://www.pw->























بسوی او

(سلام. این مطلب رو شب اول ماه نوشتم.اینو گفتم که تعجب نکنید چرا آخر ماه تازه میخوام سلام کنم.)

 

 مگر جز این است که اگر معبود اذن حیات دهد تو ناچار به در آغوش کشیدن مایی؟

میدانم ،آغوش تو باز است برای همه معانقه کنندکانت اما روی تو ...  ،برای خیلی ها گشاده نیست.شاید اگر اذن داشتی،خیلی ها را راه نمی دادی،اما ... اما تو نیز اجبار به تحمل فضل الهی شده ای.آری تو گستاخ شدن ما را در سایه این پهنای لطف و عطایش می بینی. اما من خواهان چهره خندان توام.بگو،به من بگو با چه نام آغازت نمایم؟به من بگو با چه نام بگویمت سلام،تا از رضایتت به نهایت مستی برسانیم.

میخواهی ازته دل میزبان را برایت صدا بزنم؟اما اگر همه وقت بی واسطه صدایم را می شنید که نیاز به «ولی» و این همه تشکیلات نبود.«ولی» را فرستاده تا صدا،عمل ونیت ما را بالا ببرد.

وعده محبوب من! با کدام مولا بیایم تا ...  .

نکند منظورت از اینچنین عاشقانه در آغوش کشیدن مولایم علی علیه السلام این است که ای عاشقان با مدد ازعلی است که می توان در این بزم به مقصود رسید.اگر اینگونه نیست،پس چرا در گسترهء عمر سی روزه ات او را به سینهء خود فشرده ای؟

نکند چون شنیده ای تو مقدمه ای برای برادرت محرم،دوست داری از برادرت و معشوق کشته شده اش برایت بگویم.نکند تو را هم...  .نکند می خواهی از دختری سه ساله بشنوی؟ نکند می خواهی از خواهر بی برادر بشنوی؟آری تو اشک می خواهی.تو سبکی و سبک بالی مرا برای ورود میخواهی.حال که تو آزادی و آزادگی مرا می خواهی بگذار با هم بگرییم:

تا بحال شنیده ای نوزادی شش ماهه اذن میدان بگیرد؟تا بحال شنیده ای انگشت را همراه انگشتر غنیمت ببرند؟تا بحال شنیده ای زنی یک شبه موهایش سفید گردد؟ای کاش می دانستی «هستی» یعنی چه،آنوقت از تو می پرسیدم ،تا بحال شنیده ای «وتمام هستی اش در کف گودال»؟

اما گویا این اشک ها نه مقدمه ورود بلکه مقدمه سلام است.گویا تازه به سین سلام رسیده ام.گویا با این اشک ها از ائمه اذن گرفته تا امام زمانم را صدا بزنم.شنیده ام تا او نخواهد نه عملی می رود ونه فیض و عنایتی می رسد.

یا صاحب الزمان! آمده ام تا باز هم آبروی بی آبرویی من شوی.«عادتکم الاحسان »


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 7:34 عصر توسط امید سعادت نظرات ( ) |


Design By : Pichak